بسم الله الرحمن الرحیم. این وبلاگ ایجاد شد تا مطالب در دسترس عموم قرار بگیرد و إن شاء الله به پرسش های دوستان پاسخ خواهیم داد
به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ادبیات عرب و آدرس adabiatarab2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 108
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

کل مطالب : 108
کل نظرات : 1

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :
« اِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ »

#تحقیق_علمی

 

نکته : در آیه « اِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ »

 

« أقوم » خبر هست برای « هی » 

و از طرفی خبر ( یعنی : أقوم ) مفرد مشتق هست !! زمانیکه خبر مفرد مشتقی باشه که ضمیر مستتر رو رفع داده ، مطابقت بین مبتدا و خبر واجب هست. پس چرا مبتدا ( یعنی : هی ) مؤنث اومده و خبر ( أقوم ) مذکر!؟

و از طرفی هم قاعده داریم در اسم تفضیل که میگه زمانیکه أفعل تفضیل خالی از أل باشه ، افعل تفضیل همیشه مفرد مذکر میاد!

خب در این مثال دو قاعده با هم تعارض کردند !

تعارض بین قاعده ( وجوب مطابقت مبتدا و خبر در مفرد مشتق رافع ضمیر ) و قاعده ( وجوب مفرد مذکر اومدن اسم تفضیل زمانیکه خالی از أل باشه ) چگونه حل میشه!؟

 

 

#پاسخها_و_مؤیدات:

 

1- قاعده ی این که خبر زمانیکه مفرد مشتق از قسم افعل تفضیل باشه وجوب مطابقت بین مبتدا و خبر در تذکیر و تأنیث لازم است، تسامحی است و یک قاعده ی عقلی صرف نیست که تخصیص بردار نباشه بلکه قاعده اعتباری است و تخصیص بردار هست و افعل تفضیل مجرد از أل و اضافه از این قاعده ای که در خبر مفرد مشتق هست استثناء شده و به تعبیری طبق کتاب شرح صمدیه، عدول از اصل صورت گرفته.

 

2- دلیل اینکه خبر افعل تفضیل مجرد از أل و اضافه، مفرد و مذکر میاد این هست که شبیه أفعل باب تعجب هست و به افعل باب تعجب علامت تثنیه و جمع متصل نمیشه پس به افعل تفضیل مجرد هم این علائم متصل نمیشه و به همین خاطر در افعل تفضیل مجرد، خبر با مبتدا مطابقت نمیکنه. ( به دلیل شباهتش به افعل تعجب) کما اینکه در حاشیه صبان این مطلب اومده. 

 

3- بر فرض که تعارضی هم رخ بده (که نمیده چون عرف تسامح میکنه) به نحوی باید بین دو قاعده جمع کنیم. حالا یا جمع تبرعی طبق مبنای کسانی که آن را جایز می‌دانند و یا جمع عرفی و مقبول (دلالی) که مواردش مفصل در اصول بحث شده و ما در بیانش نیستیم

 

و...

 

https://eitaa.com/adabiatarab2

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 3
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کانال ادبیات عرب

کانال ادبیات عرب ما رو در ایتا دنبال کنید و سؤالات خود را مطرح فرمایید.

https://eitaa.com/adabiatarab2

تعداد بازدید از این مطلب: 20
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کانال پاسخ به شبهات

کانال پاسخ به شبهات را در ایتا راه اندازی کردیم

عضو بشید و اگر شبهه ای بود مطرح کنید

https://eitaa.com/eeteghadi

تعداد بازدید از این مطلب: 12
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تشخیص حرکت عین الفعل

روش_تشخیص_حرکت_عین_الفعل

برای اینکه بفهمیم حرکت عین الفعل چی هست اول باید ببینیم فعل ثلاثی مجرد هست یا ثلاثی مزید!!⁉️

١ اگر فعل ثلاثی مزید باشه که طبق باب ، میشه تشخیص داد مثلا باب إفعال میشه أفْعَلَ ( عین فعل ماضی باب إفعال میشه مفتوح ) یُفْعِلُ ( عین فعل مضارع باب إفعال میشه مکسور )

پس در ثلاثی مزید عین فعل قیاسی ( قاعده مند ) هست و طبق باب میشه تشخیص داد .

٢ اگر فعل ثلاثی مجرد باشه روش تشخیص عین الفعل سماعی هست یعنی باید به معجم یا فرهنگ لغت مراجعه بکنیم و ببینیم عرب چجور استعمال کرده .پس برای تشخیص حرکت عین الفعل ثلاثی مجرد باید رجوع به معجم کرد.

حالا گاهاً یک فرمول هایی ذکر شده که غالباً میشه بدون رجوع به فرهنگ لغت تشخیص داد که حرکت عین الفعل چیه ❕❗️????????????

۱-باب ( فَعِلَ یَفْعَلُ ) اغلب بر حالات غیر ثابت یا بر رنگ ها یا عیوب دلالت می‌کنه ، مثلا: حَزِنَ یَحْزَنُ (اندوهگین شدن ) ، فَرِحَ...(شاد و خُرّم شدن )، سَوِدَ...( سیاه شدن )، عَرِجَ ...(شَل و لنگ شدن) 

۲-باب ( فَعُلَ یَفْعُلُ ) بیشتر بر خلقیات و اوصاف ثابت ، دلالت می‌کنه . مثلاً: حَسُنَ یَحْسُنُ (زیبا -نیکو شدن )، لَؤُمَ یَلْؤُمُ (پست و فرومایه و لئیم شدن ) ، جَمُلَ یَجْمُلُ ( زیبارو یا زیباخو شدن)

توجه: اینکه ببینیم فعل مثال هست یا اجوف یا ناقص یا لفیف ، کار را برای ما راحت تر میکند . چون مثلا ابواب ثلاثی مجرد در مثال واوی( وضمسکح) ، در مثال یائی ( یضکس) ، در اجوف واوی ( نوس ) و در اجوف یایی ( سیض ) و... هست.

تعداد بازدید از این مطلب: 22
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق واو و أو عطف

در واو عاطفه ، معطوف و معطوف علیه تحت یک حکم جمع میشن . اما در أو عاطفه حکم بر یکی از معطوف و معطوف علیه هست به صورت مبهم.

واو عاطفه استعمال میشه برای مطلق جمع ولی اصل در معنی أو عاطفه تسویه در حکم بین معطوف و معطوف علیه است. و گاهی أو عاطفه برای تقسیم هم میاد.

تعداد بازدید از این مطلب: 19
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مراد از ارصاد در علم بدیع

مراد از ارصاد در علم بدیع ( محسنات معنویه ) چیست !؟

به ارصاد ، تسهیم هم میگویند.

ارصاد در لغت : 

آماده شدن ، نگهبان گماردن ، مراقبت کردن

ارصاد در اصطلاح :

این که پیش از فاصله در فقره یا پیش از قافیه در شعر ، چیزی ذکر گردد که بر آن فاصله یا قافیه دلالت کند هر گاه که ( رَوِیّ ) شناخته شود.

مراد از فِقْرَة : قسمتی از نثر است و آن قسمت به منزله بیت در شعر است که به آن قرینه هم میگویند.

مراد از رَوِیّ : قافیه یا پسوند کلمات آخر اشعار است که حرف اصلی آخر آنها یکی باشد و آن حرف را در اصطلاح « رَوِیّ » میگویند. مانند کلمات « دل ، گِل ، مایل ، حاصل ، مشکل » که آخرین حرف اصلی آن ها ( لام ) است.

وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ ﴿۳۸﴾

فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ ﴿۳۹﴾

فاصله پیش از آیه ۳۹ ، کلمه « لُغُوب » است که رَوِیّ آن « باء » است‌. ما با شنیدن « قبل طلوع الشمس » در آیه ۳۹ وقتی « قبل » دوم را شنیدیم میفهمیم پس از آن باید « غُرُوب » باشد با توجه به کلمه « لُغُوب » در آیه پیش از آن.

https://eitaa.com/adabiatarab2

تعداد بازدید از این مطلب: 21
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق فاعل و اسم فاعل

اسم فاعل اسمی است که با ساختار خود ، بر صدور حدث دلالت می‌کند. اما فاعل نقشی است که کلمه ، در ترکیب با دیگر کلمات در جمله پیدا میکند ؛ حال فرقی نمیکند که وزن این کلمه ، بر چه چیز دلالت میکند یا اساساً وزن آن معنایی داشته باشد یا خیر.

برای نمونه : وزن « کاتب » میتواند در جمله نقش هایی چون مبتدا ، خبر ، فاعل ، مفعول ، مجرور به حرف جر ، صفت و حال را بپذیرد ؛ ولی همچنان به معنای « نویسنده » ( معنای اسم فاعلی ) باشد ؛ این معنا از جایگاه کلمه در جمله فهمیده نمیشود ؛ بلکه کلمه به خودی خود این معنا را میرساند.

مثال :

۱- الکاتب ذَهَبَ

۲- عَمروٌ کاتبٌ

۳- ذَهَبَ الکاتبُ

۴- أَجْلَسْتُ الکاتبَ

۵- مَرَرْتُ بِکاتبٍ

در همه این مثال ها « کاتب » اسم فاعل می‌باشد اما فقط در مثال سوم فاعل است.

رابطه اسم مفعول و نقش مفعول نیز از همین قبیل است. اسم مفعول عنوانی است که از کلمه ، به خودی خود فهمیده میشود ؛ مانند : مسرور ( خوشحال شده ) ؛ ولی عنوان مفعول ، نقشی است که از بررسی رابطه یک کلمه در جمله با دیگر عناصر آن جمله درک میشود.

تعداد بازدید از این مطلب: 22
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چرا نصب منقوص ظاهر است

چرا منقوص در حالت رفعی و جری ، ضمه و کسره اش در تقدیر است. ولی در حالت نصبی ، فتحه ظاهر میشود!؟ 

جاء القاضیْ

رأیت القاضیَ

مررت بقاضیْ

زیرا ضمه و کسر بر یاء ثقیلند پس در حالت رفع و جر ، ضمه و کسره در تقدیر است. اما در حالت نصب فتحه ظاهر می‌گردد چون فتحه خفیف است. 

تعداد بازدید از این مطلب: 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انواع شباهت

علت بناء اسم شباهت مُدنِی داشتن اسم به حرف است.

مراد از شباهت مُدنِی و غیر مُدنِی چیست!؟

شباهت بر دو قسم است :

۱- شباهت مُدْنِی : چیزی که مقتضی اعراب میباشد با جهت شباهت معارضه نکند. مانند : « شباهت ضمایر به حروف » زیرا هیچ مقتضی اعراب با « شباهت وضعی » معارضه نمی نماید.

۲- شباهت غیر مُدْنِی : شباهتی که با جهت شباهت ، چیزی که مقتضی اعراب است معارضه نماید. مانند : « أیّ » استفهامیه و شرطیه ؛ زیرا «أیّ» شرطیه چون دارای معنای «إن» شرطیه و «أیّ» استفهامیه دارای معنای «همزه» استفهامیه است « شباهت معنوی » به حروف دارند و این نوع شباهت ، مقتضی بنای آن دو است ولی از آنجا که «أیّ» از اسماء واجب الإضافة میباشد و « اضافه » از خصائص اسم و مقتضی اعراب است، این مقتضی اعراب با آن مقتضی بناء معارضه می نماید ، در نتیجه هر دو تساقط میکنند و از بین میروند و «أیّ» به اصلش بر میگردد که اسم است. و گفته شد که اصل اسم «اعراب» است. پس «أیّ» به هردو قسمش معرب است.

 

 

پس شباهتی که موجب بناء شدن اسم میشود «شباهت مدنی» است. 

تعداد بازدید از این مطلب: 16
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انواع اسم جنس

( کَلِم ) جمع هست یا اسم جمع یا اسم جنس جمعی یا اسم جنس افرادی !؟

مراد از اسم جنس جمعی یا اسم جنس افرادی چیست!؟ 

اِسمٌ و فِعْلٌ ثُمَّ حَرفٌ الکَلِمُ

در لفظ ( کَلِم ) سه قول است :

۱- جمع است که بر افرادش بالمطابقة دلالت می‌نماید.

۲- اسم جمع است. یعنی برای مجموع افراد وضع شده و بر افرادش تضمنّاً دلالت میکند.

۳- اسم جنس جمعی می‌باشد.

اسم جنس بر دو قسم است :

الف ) اسم جنس افرادی : چیزی که برای حقیقت وضع شده و نظر به افراد و غیر افراد نداره. و بر قلیل و کثیر صادق است. مانند « آب »

به) اسم جنس جمعی : چیزی که برای حقیقت وضع شود به شرطی که آن حقیقت در ضمن بیش از دو نفر باشد.

اصح اقوال این است که ( کَلِم ) اسم جنس جمعی است.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 19
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نوع ال در الکلمة

أل در ( الکلمةُ ) أل جنسیه از نوع ماهیت هست..

چون میخواد ذات کلمه ( ماهیت کلمه ) ( خود کلمه ) (اصل کلمه ) رو بیان کنه..  یعنی عقل خود ذات یا موصوف رو با وصف کلی بودن در نظر گرفته.. که بهش میگن کلی عقلی در اصطلاح منطقی..

نکته : توی تعاریف یعنی هر وقت میخواد یه کلمه ای رو تعریف کنه ال میشه أل جنسیه از نوع ماهیت..

مثال : الکلمة  هی اسم أو فعل أو حرف

ال در الکلمة میشه أل جنسیه از نوع ماهیت

تعداد بازدید از این مطلب: 23
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


معنی عاشورا و تاسوعا

*معنای دقیق کلمات عاشورا و تاسوعا چیست ؟*

اکثر قریب به اتفاق اهل لغت این تصور را داشته‌اند که ، چون عشر و عاشر از یک ریشه‌اند 

و واقعه کربلا هم در دهم ماه محرم اتفاق افتاده است.

پس ، عاشورا یعنی دهم محرم ؛ 

و بر همین قیاس تاسوعا را نیز که با تسع و تاسع شباهت ظاهری دارند روز نهم ماه محرم گفته‌اند .

*اما*  این معنا به دلایل زیر اشتباه است.

*آیا*  واژه عاشورا برای دهم ماه‌های دیگر نیز به کار می‌رود ؟ 

مثلاً ، آیا شنیده شده است که کسی به دهم ماه رجب هم عاشورا گفته باشد ؟ 

یا این مفهوم مختص دهم ماه محرم است ؟

*آیا*  اگر امام حسین(ع) مثلاً ، در یازدهم محرم شهید می‌شدند ، آنگاه ، تاسوعا با عاشورا عوض می‌شد و عاشورا واژه دیگری داشت؟

در ریاضی اعداد قاعده خود را دارند و هر قاعده‌ای که بر شمارش اعداد حکم کند بر سلسله اعداد هم حاکم خواهد بود . 

اعداد بر خلاف کلمات استثنا پذیر نیستند.

به طور مثال ، در کلام عرب اعداد این گونه شمارش می‌شوند:

اول – ثانی - ثالث - رابع ... 

و یا اولاً – ثانیاً - ثالثاً - رابعاً و ... 

چنان چه تاسوعا و عاشورا در زمره اعداد باشند باید قاعده‌پذیر باشند ؛ یعنی باید بتوان بقیه اعداد را هم به همان سیاق تلفظ کرد؛ مثل تاسوعا – عاشورا – ثامونا – سابوعا ....

*اما* می‌بینیم که بقیه اعداد از این قاعده پیروی نمی‌کنند ؛

 لذا ، نمی‌توانیم دلیلی داشته باشیم که ، تاسوعا و عاشورا عدد هستند تا از قاعده شمارش پیروی کنند و این دو روز هیچ ربطی به اعداد ندارد ، بلکه معنای دیگری دارند.

*عاشورا* 

روز معاشرت با امام(ع)

عشر به کسر عین و عشرت ، به معنای معاشرت و مصاحبت است . 

معاشر به ضم میم، یعنی مصاحب 

و عاشر ، اسم فاعل عشر است که خودش ثلاثی مجرد اسم مصدر عشرت است. 

خداوند می‌فرماید: 

«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (نساء/۱۹) با زنان آن گونه که شایسته آنان است معاشرت کنید . 

عشیر یعنی همدم و رفیق 

«وَ لَبِئْسَ الْعَشِیر ُ» (حج/۱۳) چه بد دوستی انتخاب کرده‌اند و چه بد معاشر و رفیقی است .

العاشور از ریشه عشر به کسی گفته می‌شود که ، 

معاشرت خصلت او باشد .

پس *العاشوراء؛*  جائی که میل به معاشرت و رفاقت و مصاحبت نمایان می‌شود و افراد میل معاشرت خود را با کسی که مورد نظر است عرضه می‌کنند،

و *عاشورا* مبالغه است

از میل به معاشرت  یعنی روزی که میل معاشرت و رفاقت با امام (ع) به شدت بالا می‌رود.

*تاسوعا*  روزی برای وسعت ظرفیت.

با خارج شدن عاشورا از سلسله اعداد، عدد بودن تاسوعا نیز مورد تردید قرار می‌گیرد و معنی *نهم* را از دست می‌دهد.

*اتسع* به فتح الف یعنی ، گروه‌های ۹ نفره شدند.

اما *اتسع* به کسر الف یعنی، وسعت پیدا کرد(گشاد شد) و فراخ گردید.

*اتساع* ، یعنی گسترده شدن و گشاد شدن وبالا رفتن ظرفیت . 

اتساع شرائین یعنی ، رگ‌ها گشاد شدند و ظرفیت شان برای عبور خون زیاد باشد.

*التاسوع* یعنی چیزی که فراخی و گستردگی و ظرفیت اش زیاد باشد ؛ 

 *التاسوعا* یعنی جائی که بتوان ظرفیت را بالا برد و فراخی ایجاد کرد؛

و *تاسوعا* 

این معنی را پیدا می‌کند؛ *روزی که ظرفیت بالا می‌رود و در سینه‌ها فراخی ایجاد می‌شود و به جای تنگی، وسعت می‌یابد*

این دو نام از ابداعات *امام سجاد (علیه‌السلام) است* 

و اگر در بعضی از روایات از پیامبر اکرم (ص) از عاشورا گفته شده است ،اکثرا جعلیات بنی‌امیه، برای کم کردن اثرات عاشورای امام حسین (علیه السلام) است.

اما ، در مورد تاسوعا تقریباً نداریم که قبلاً از امام سجاد (ع) لغت تاسوعا به کار برده شده باشد و این معنا از *عاشورا و تاسوعا*  خیلی عاشقانه است...

برگرفته از کتاب «سفری از عاشورا تا اربعین» تألیف عبدالله مستحسن*

کانال رسمی معاونت آموزش حوزه علمیه خراسان:

http://eitaa.com/joinchat/1842216994C8e88b82cfe

@howzehamozesh

تعداد بازدید از این مطلب: 17
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منسوب و مصغر عاشوراء

کلمه ( عاشوراء ) ثلاثی مزید پنج حرفی می باشد..

(اء) که آخرش هست زائده هست و برای تأنیث میباشد..

از این رو چون همزه اش علامت تأنیث هست به واو تبدیل میشه ( حکم همزه اسم ممدود در مصغر مثل حکم همزه اسم ممدود در مثنی هست )

پس عاشوراء منسوبش میشه عَاشُوْرَاوِیّ

اما در مصغرش چون عاشوراء ثلاثی مزید پنج حرفی هست ( اء رو چون علامت تأنیث هست به حساب نمی آوریم) و حرف چهارمش ( و ) حرف عله هست بر وزن فُعَیْلِیْل مصغرش ساخته میشه..

از این رو چون حرف دومش الف زائد هست تبدیل به واو میشه...

مثل ضارب که‌ میشه ضُوَیْرِب

سپس علامت تأنیث رو که به حساب نیاورده بودیم رو بهش اضافه میکنیم

و مصغرش میشه عُوَیْشِیْرَاء

تعداد بازدید از این مطلب: 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نقش مشتقاً در التمیزُ قد يأتي مشتقاً

( أتی یأتی ) از ملحقات افعال ناقصه است. پس نقش ( مشتقاً ) میشه خبر یأتی. و اسم یأتی میشه هو داخلش.

 مثال : التمييز قد يأتي مشتقا        كه ( یأتی ) ناقصه است                        

و گاهی اوقات ( أتی یأتی ) تامه واقع میشه

مثال: أتي زيد.   تامه است.

نکته: ( ورد ) و ( بقي ) و ( وقع ) هم از ملحقات افعال ناقصه هستند.

مثال:

ما يرد مرفوعاً

بقيت الطهارات الثلاث مندرجةً

یقع الحال منصوباً

در این سه مثال ( یرد ) و ( بقیت ) و (یقع ) ناقصه هستند.

آیا ( مشتقاً ) مفعول به نمیشه !؟  خیر . چون ( یأتی ) فعل لازم است.

اشکال 

اگه فعل ( یأتی ) لازم است پس چطور اعراب قرآن در آیه ۱۱۸ سوره بقره 

( وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ ) 

(ضمیر نا ) رو مفعول به گرفته.

در حالیکه شما گفتید ( تأتی ) لازمه. پس مفعول نباید بگیره.

یأتی مثل فعل جاء لازم است. و اعراب قرآن هم که مفعول گرفته بنا بر نظر ( قیل ) است. و نظر اکثر علما این است که یأتی لازم هست و مجهولش با حرف جر متعدی میشه. ( یُؤْتیٰ به )

پس در این آیه نقش ضمیر ( نا ) در تأتینا چی میشه !؟

پاسخ : منصوب بنزع خافض

تعداد بازدید از این مطلب: 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تشخیص فعل لازم و متعدی

راه تشخیص فعل لازم از متعدی! 

فعل های باب تفاعل و انفعال لازمند..

فعل های باب افعال و تفعیل و مفاعله غالبا متعدی هست..

فعل های بر وزن فَعُلَ لازمند..

افعالي كه بر معاني زير دلالت دارند لازم هستند:

1- سرشت: حَسُنَ (نيكو شد)                 

2- حركت: ذَهَبَ (رفت)

3- رنگ: دَكِنَ (تاريك شد)

4- عيب: اِعْوَجّ (كج شد)

5- شكل: طالَ (دراز شد)

6- زينت: غيدَ (متناسب شد)

7- نظافت: طَهُرَ (پاك شد)

8- ناپاكي: قَذِرَ (پليد شد)

9- حالات نفساني: غَضِبَ (خشمگين شد)

 

افعالي كه بر وزنهاي: إنفعلَ، تفَعْلَل, إفعَلّ، إفعَنْللَ، إفعالّ مي آيند لازم هستند و نيز افعالي كه بر وزنهاي تَفَعّلَ، تفاعَلَ، إفْتَعَلَ مي آيند در بسياري موارد لازم هستند.

تعداد بازدید از این مطلب: 41
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق تفکر تعقل و تدبر

فرق تفکر و تعقل و تدبر 

خداوند متعال در آيات قرآن بندگانش را به تفكر و تعقل و تدبر دعوت كرده است. هر چند در يك نگاه كلي مي توان گفت تمام اين الفاظ دعوت به تقويت قوه ادراك و به نوعي انديشيدن است لكن چنان چه اين الفاظ در آياتي به دنبال هم بيايد مسلما جنبه تفنن در عبارت ندارد، بلكه آنچه از روش قرآن مي‏دانيم هر كدام اشاره به نكته‏اي است.

 

به عنوان مثال، مطالعه و تامل در آيات 9 تا 13 سوره مباركه نحل بخشي از تفاوت هاي بين اين واژگان را روشن مي كند. شايد نكته تفاوت بين واژگان تفكر و تعقل در آيات مذكور اين باشد كه مساله در مورد الوان نعمت هاي موجود در زمين آن قدر روشن است كه تنها تذكر و يادآوري كافي است، ولي در مورد زراعت و زيتون و نخل و انگور و به طور كلي ميوه‏ها كمي بيشتر انديشه لازم است، تا به خواص غذايي و درماني آنها آشنا شويم، به همين جهت تعبير به" تفكر" مي‏كند.

 

اما در مورد تسخير خورشيد و ماه و ستارگان و اسرار شب و روز باز هم انديشه بيشتري لازم است، لذا تعبير به" تعقل" كه گوياي سطح بالاتري از انديشه است فرموده است. 

به عبارت ديگر تعقل،‌ مرحله گنجينه ساختن حوادث و پيشامدها و بهره‏مند شدن از آنها براي فهم و دريافت پيشامدهاي تازه است و اين فرايند همان چيزي است كه به نام «عقل» و «تعقل» ناميده مي‏شود.

 

و اما تدبر: اين واژه در اصل از ماده" دُبُر" به معني پشت سر و عاقبت چيزي است، بنابراين تدبر يعني بررسي نتائج و عواقب و پشت و روي چيزي مي‏باشد، و تفاوت آن با" تفكر"، اين است كه تفكر مربوط به بررسي علل و خصوصيات يك موجود است، اما" تدبر" مربوط به بررسي عواقب و نتائج آن است. 

تعداد بازدید از این مطلب: 31
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق مصدر و اسم مصدر

درباره فرق بین مصدر و اسم مصدر گفته شده:

ان المصدر موضوع للحدث من حیث اعتبار تعلقه بالمنسوب الیه و لذا یقتضی الفاعل و المفعول؛ و اسم المصدر موضوع لنفس الحدث من حیث هو بلا اعتبار تعلقه بالمنسوب الیه و ان کان له تعلق فی الواقع و لذا لا یقتضی الفاعل و المفعول . . . .

پس:

مصدر برای حدث وضع شده است از آن جهت که حدث به منسوب الیه خود متعلق است، لذا نیاز است که فاعل و مفعول مصدر تعیین و مشخص شود.

ولی اسم مصدر برای ذات حدث من حیث هو هو وضع شده و منسوب الیه آن در نظر گرفته نشده است، لذا نیازی به تعیین فاعل و مفعول ندارد.

به عبارت دیگر:

در مصدر صدور حدث از فاعل و تلبس حدث به فاعل در نظر گرفته شده است و همچنین مصدر امری نسبی بین حدث و فاعل است و ظرف وجودی آن خارج نیست؛

اما اسم مصدر فقط با خود حدث کار دارد و امر واقعی و محقق در خارج است.

و همچنین گفته شده:

مصدر اصل نسبت است ولی اسم مصدر هیأت حاصل از نسبت است لذا به اسم مصدر، حاصل مصدر گفته می شود، مانند :متحرکیت که حاصل از حرکت است.

تعداد بازدید از این مطلب: 34
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق آخِر با آخَر

پاسخ : این دو کلمه باهم  پنج تفاوت دارند

اول در وزن : «آخَر» بر وزن أفعل و«آخِر» بر وزن فاعل است

دوم درمؤنث : مؤنث «آخَر» اُخری ومؤنث «آخِر» آخرة است

سوم درنوع مشتق: «آخَر»اسم تفضیل و «آخِر» اسم فاعل است

چهارم در معنی : «آخَر»یعنی دیگر «آخِر» پایان

پنجم در گرفتن تنوین : «آخَر»غیر منصرف و «آخِر» منصرف است

تعداد بازدید از این مطلب: 27
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق فاء سببیه و فاء تعلیل

فرق فاء سببیه با فاء تعلیل چیست؟! ( راه تشخیصش چیست !؟ ) فاء السببیّة : بر سر فعل مضارع می آید و قبل از آن نفی یا طلب (امر یا نهی...) قرار می گیرد:  إجتهد فتنجح

حرف تعليل : معنی «به علت اینکه »دارد مانند:  ساعد الناس فهم إخوانك

فرق بین  «فاء السببية» و «فاء تعليل» این است که در«فاء السببية» ما قبل آن علت برای ما بعد است مانند: اجتهد فتنجحَ. و در«فاء تعليل»ما بعد آن علت برای ما قبل است مانند:اخرج منها فإنك رجيم و فرق دیگر این است که بعد از «فاء السببية» فعل مضارع منصوب می آید.

تعداد بازدید از این مطلب: 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انواع وزن

وزن سه گونه است:

تصریفی، تصغیری، عَروضی

١.در وزن تصریفی، جنس حرکات، و نیز اصلی و زائد بودنِ حروف، معتبر است، مثلا وزن تصریفی شُوَیْعِر، (فُوَیْعِل) است.

 

٢.در وزن تصغیری، اصلی و زائد بودنِ حروف، معتبر و مطرح نیست، بل تنها موزون را با یکی از سه میزان و قالب فُعَیْل، فُعَیْعِل و فُعَیْعیل می سنجند و وزن می کنند، مثلا می گویند شُوَیْعِر بروزن فُعَیْعِل.

 

٣.و اما در وزن عَروضی، نه جنس حرکات، معتبر و مطرح است و نه اصلی و زائده بودنِ حروف. بل نفسِ حرکت و سکون معتبر است بدون در نظر گرفتن نوع حرکت. و البته در وزن عروضی باید هر حرف ساکنی از موزون، در مقابلِ حرفِ ساکنی از میزان قرار گیرد، مثلا وزن عروضی همان کلمه ی شُوَیْعِر می شود فَعُولُن؛ به این صورت: شُوَیْ عِرْ.    فَعُوْ لُن

تعداد بازدید از این مطلب: 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


افعال همیشه مجهول

افعالی که همیشه مجهول هستند.

حُمَّ : تب کرد

زُکِمَ : زکام شد

جُنَّ : دیوانه شد

عُنِیَ بالموضوع : به موضوع توجه کرد

شُغِفَ به : شیفته و حریص بر آن شد

أُولِعَ به : شیفته و شیدای او شد

غُشِیَ علیه : بی هوش شد ، از هوش رفت

أُغْمِیَ علیه : بی هوش شد ، به حالت اغما در آمد

سُقِطَ فی یده : پشیمان شد

أُنْتُفِعَ

طُلَّ بمعنی أُهْدِرَ

نکته: ما بعد این افعال اعراب میگیرد فاعل و جایز هست که مابعدشان نائب فاعل باشد.

تعداد بازدید از این مطلب: 34
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق بدل و عطف بیان

فرق بدل و عطف بیان 

 ۱- دربدل، غرض متکلم، توضيح متبوع نمی باشد ولی در عطف بیان، غرض متکلم. توضیح متبوع می باشد.

۲- بدل و مبدل منه می توانند ضمير باشند ولی عطف بیان و مبیّن نمی توانند ضمير باشند.                               

۳- بدل و مبدل منه می توانند در تعریف و تنکیر مخالف باشند ولی عطف بیان باید با متبوعش در تعریف و تنکیر موافق باشد.                                                                 

۴- بدل می تواند جمله باشد ولی عطف بیان نمی تواند جمله باشد بلکه پیوسته مفرد است.                                                                                                                                                                                   

۵ - متبوع بدل می تواند جمله باشد ولی متبوع عطف بیان نمی تواند جمله باشد بلکه مثل خودش مفرد است.

۶- بدل آوردن فعل از فعل جائز است ولی عطف بیان و متبوعش نمی توانند هر دو فعل باشد.                                                                                    

۷- إتحاد لفظ بدل و مبدل منه جائز است ولی عطف بیان نمی تواند لفظا همانند مبین باشد.

۸- بدل در نیت قرار گرفتن در محل مبدل منه است، یعنی می تواند مبدل منه حذف شود و بدل جانشین آن شود ولی عطف بیان در نیت قرار گرفتن در محل متبوعش نیست.

۹- جمله ای که بدل در آن وجود دارد در نیت دو جمله است ولی جمله ای که عطف بیان در آن وجود دارد لفظاً و معناً و نیةً یک جمله است.                                                                          

۱۰- بدل، تکرار مبدل منه است ولی عطف بیان به هدف روشن تر کردن متبوع خود می آید.

۱۱- بدل مقصود اصلی به حکم موجود در کلام است و مبدل منه کالعدم می باشد ولی عطف بیان این گونه نیست بلکه متبوعش، مقصود اصلی به حکم بوده و عطف بیان، فرع بر متبوعش است.

۱۲- بدل دارای اقسامی از قبیل كل از كل، جزء از کل، اشتمال و... است ولی عطف بیان همیشه کل از کل است، به عبارت دیگر: بدل كل از کل در برخی مصادیق می تواند عطف بیان هم باشد و بالعکس ولی دیگر اقسام بدل هرگز نمی توانند عطف بیان قرار بگیرند.                                                                                               

۱۳ - بدل در أسماء أعلام و دیگر معارف و همچنین در نکرات می آید ولی عطف بیان فقط در أسماء أعلام، کنیه ها ولقب ها می آید.                                                                            

14- بدل می تواند در تبعیت از مبدل منه در تذکیر و تانیث یکی نباشند مانند :جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ

 

تعداد بازدید از این مطلب: 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چرا اسم زمان خبر از اسم ذات واقع نمیشه

سوال : دلیل اینکه اسم زمان خبر از اسم ذات واقع نمیشود چیه؟!

اسم زمان دلالت برتجدّد و انتقال مسمّى دارد در حاليكه اسم ذات مدلولش امر ثابت و غير متجدّد مى‌باشد و چگونه مى‌توان زمان را برآن حمل نموده و بعنوان خبر ذكر كرد.

اما اسم مکان اینطور نیست.

( اسم زمان متصرم الوجود هست یعنی با اومدن هر جزئی از زمان معدوم میشه و از بین میره با به وجود آمدن جزء بعدش. پس اسم زمان ذات مستمری نداره. )

مثال :

زمانیکه روز جمعه زمان قتل زید باشه پس روز شنبه ای که بعدش هست یک ذات دیگه ای از زمان هست که نمیباشد برای ذات وصف قتل در روز شنبه و روز جمعه متصرم هست و زایل شده همانطور که خود وصف قتل زایل شده .

تعداد بازدید از این مطلب: 34
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چند نمونه عدد عربی

چند نمونه عدد

۱- ساعت ۱۸:۴۳ 

۲- من متولد ۱۹ شهریور ۱۳۸۵ هجری شمسی هستم.

۳- عدد کسری ۷۳۴ ششصد و نود و هشتم

۴- عدد اعشاری ۸۴۱/۳۶۳

۵- عدد توزیعی ۹ تا ۹ تا

 

۱ - الساعةُ الثامِنَ عَشَرَ و ثلاثٌ و أربعونَ دقیقةً

۲ - وَلَدْتُ فِی الیَومِ التاسِعَ عَشَرَ مِن شهرِ شهریور ( الشهر السادس ) سنة ألفٍ و ثلاثِمِئَةٍ و خَمْسٍ و ثَمانِینَ هجریّةً شمسیّةً

( أنا مِنْ مَوالِیدِ یَومِ تِسْعَةَ عَشَرَ ، سِتّةٍ ، اَلفٍ و ثلاثِمِئَةٍ خَمْسَةٍ و ثَمانِینَ هجریّاً شمسیّاً ) 

۳- سَبْعُمِئَةٍ و أربَعَةُ و ثَلاثونَ عَلَیٰ سِتِّمِئَةٍ و ثَمانِ و تِسعِینَ.

۴- ثَمانُمِئَةٍ و واحِدٌ و أربَعُونَ فاصل ثَلاثُمِأةٍ و ثَلاثٌ و سِتُّونَ

۵- تُسَاعُ

تعداد بازدید از این مطلب: 31
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انواع اضافه معنوی

انواع اضافه معنوی چیست!؟ 

و اضافه در مثال ( فی ثلاثةِ مواضعَ ) چه اضافه ای است !؟ اگر اضافه معنوی هست از کدام نوعش ( بیانیه - ظرفیه - اختصاصیه ) !؟؟

انواع مشهور اضافه معنویه 

الف) إضافه بیانیه: در این نوع از اضافه، مضاف إلیه، جنس عامی است که مضاف را نیز در بر می گیرد، به گونه ای که می توان بینشان رابطه اسنادی برقرار کرد. بنابراین اضافه عدد به معدود مانند: «اشتریت أربعة کتب» و اضافه عدد به عدد مانند: «عندی من الکتب ثلاثمائة» نیز از این قسم خواهد بود.

ناگفته نماند که این قسم از اضافه را می توان به صُوَر دیگر نیز ترکیب کرد؛ مثلاً مضاف إلیه را بدل یا عطف بیان مضاف دانست و اعراب آن را نیز مطابق آن قرار داد.

ب) اضافه ظرفیه: در این قسم، مضاف إلیه، ظرف زمانی یا مکانی مضاف است.

ج) اضافه اختصاصیة: این نوع از اضافه معنای فی یا من ندارد و برای بیان ملکیت یا اختصاص به کار می رود.

بنابر این واضح شد که اضافه در ( ثلاثة مواضعَ ) اضافه معنویه بیانیه است. مواضع ( مضاف الیه ) عام هست که سه تا ( مضاف ) را نیز در بر میگیرد.

تعداد بازدید از این مطلب: 34
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تجزیه تعرَورینَ

تَعْرَوْرِیْنَ چه فعلیه و‌ بر چه وزنیه!؟ ( تجزیه کنید )

صیغه ۱۰ یا ۱۲ باب افعیعال

صیغه یکش میشه یَعْرَورِیْ

این فعل صرف کردنش اینه..

یعروری یعروریان یعرورون─ تعروری تعروریان یعرورین─ تعروری تعروریان تعرورون─ تعرورین تعروریان تعرورین اعروری نعروری─ 

باب اِفْعِیْعَال مثل اِعْشِیْشَاب هست..

( اِفْعَوْعَلَ یَفْعَوْعِلُ اِفْعِیْعَال )

اصلش این بوده اِعْرَوْرَوَ یَعْرَوْرِوُ

حالا قواعد اعلال روش پیاده شده..

تعداد بازدید از این مطلب: 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلیل مبنی بر فتحه بودن ماضی

چرا گفتن فعل ماضی مبنی بر فتحه؟؟؟؟

چون فتح أخف از کسر و ضم هست و واجبه استعمالش..

منع شده کسر چون کسر مخصوص اسم هست..

منع شده ضم چون که اشتباه نشود با جمع

چون بعضی عرب ها به جای واو ضمه میگن..

مثلاً برخی عرب ها به جای ( قاموا) میگن ( قامُ )

تعداد بازدید از این مطلب: 31
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق ای تفسریه با اعنی

نکته عبارتی:

در بعضی عبارت از «أي» تفسیریه استفاده می شود ولی گاهی از جمله«أعني».

فرق دقیق این دو این است که اولی برای ایضاح و بیان است ولی دومی برای دفع سؤال و ازاله ابهام است.

آنگاه در اولی باید روشن کنید که قبلا چه چیزی وجود داشت که محتاج بیان است ،و در دومی باید بگوبید آن سؤال چیست.

تعداد بازدید از این مطلب: 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کان ازلیه

کان ازلیه

1.زید(کان)فی الدار (زمان ماضى)

2.زید(یکون)فی الدار (زمان حال/استقبال)

3.زید(کائن)فی الدار (أمس/الآن/غدا)

نکته: ماده"کان" در قلمرو ممکن الوجود، زمان مند است و دارای زمان؛ چنان که در مثال ها ملاحظه می کنید. اما در مورد واجب الوجود (خداوند) منسلخ از زمان است و زمان مند نیست از باب مثال وقتی که می گوییم "کان الله علیما قدیرا" معنایش این نیست که خداوند در گذشته علم و قدرت داشت بل معنایش این است که خداوند همواره علم و قدرت دارد و علم و قدرتش ازلی و ابدی است...

از این رو به این نوع"کان"؛"کان"ازلیه گویند.

تعداد بازدید از این مطلب: 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صیغه فعل تخ

تَخَ 

باب تَفَعْلُل ( تَفَعْلَلَ - یَتَفَعْلَلُ - تَفَعْلُل )

حروف اصلی: وخوی 

مضارع معلوم صیغه هفتش میشه: تَتَوَخْوَیُ : اعلال صورت میگیره میشه:

تَتَخَیٰ =» ازش امر می‌سازیم : تَخَ

جواب_کلی= صیغه هفت امر معلوم باب تَفَعْلُل

تعداد بازدید از این مطلب: 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انواع توابع

توابع

۱ - توابع لفظی : نعت - عطف بیان - تأکید - بدل - عطف نسق

۲ - توابع معنوی : مستثنیٰ - حال - تمییز 

۳ - توابع مفعولات : حال - تمییز - مستثنیٰ

تعداد بازدید از این مطلب: 33
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مصغر مرکب مزجی

در مصغر کردن مرکب مزجی .. جزء اول رو مصغر کنید.. 

به چند مثال زیر از مرکب مزجی توجه کنید????????????????????

۱- بَعَلْبَک مصغرش میشه بُعَیْلِبَک

۲- حَضْرَمَوْت مصغرش میشه حُضَیْرِمَوْت

۳- مَعْدِیْکَرِب مصغرش میشه مُعَیْدِیْکَرِب

۴- سِیْبِوَیْه مصغرش میشه سُیَیْبِوَیْه

تعداد بازدید از این مطلب: 46
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جملات بعد از نکرات و معارف

دلیل اینکه جملات بعد نکرات میشه صفات 

۱- اینکه نکرات به جهت ابهام و نامشخص بودنشان نیاز به توصیف دارند تا اینکه مشخص بشن.

۲- اسم نکره ای که قبل از جمله اومده موصوف هست و نکره هست. و جمله هم در حکم نکره هست. پس از جهت اعراب و نکره بودن تبعیت کردند ( یکی از اقسام صفت جمله بود )

دلیل اینکه جملات بعد معارف میشه حال

۱- اینکه معارف به علت مشخص بودن نیاز به توصیف ندارند بلکه در کلام نیاز به بیان حال آنهاست زیرا حال آنهاست که متغیر و محتاج به بیان است.

- ذوالحال معرفه هست و حال نکره. 

اون اسم معرفه میشه ذوالحال. 

و جمله ای که بعد اسم معرفه اومده میشه حال. چون حال باید نکره باشه و جمله هم در حکم نکره است.

تعداد بازدید از این مطلب: 39
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ایّ محکیه

در عبارت ( لایتعلَّقُ به اَیُّ غرضٍ : هیچ غرضی به آن تعلق نمیگیرد.) واژه « اَیُّ » -که فاعل است برای "لایتعلَّقُ"-

جزو کدوم قسم از اقسام « اَیّ » می باشد!؟

معانی ( اَیّ ) :

استفهامیه و‌ محکیه، شرطیه، موصوله، وصلیه، کمالیه .

أیّ محکیه همون أیّ استفهامیه هست که برای حکایت میاد.

کتاب مبادی العربیة درس ( الحکایة ) صفحه ۳۵۰

۲۸۸ . للحکایة لفظتان و هما « مَن و أیّ » استفهامیتان.

 

جزء هیچکدوم از معانی أیّ نیست.

اگر این أیّ در کلام مثبت به کار برده بشه به معنی ( هر ) یا ( همه ) است. که نقطه مقابل این معنی ( یعنی در کلام منفی ) به معنی ( هیچ ) است.

مثال برای این که أیّ در کلام مثبت به کار برده شده

علیٰ أیّ حالٍ ... ( در هر حال... )

فی أیّ صورةٍ ... ( در هر صورت... )

یا اَیُّها الْاِنسان! ما غَرَّکَ بربّک الکریم؟! الّذی خَلَقَکَ فَسَوّاکَ فَعَدَلَکَ؛ فی اَیِّ صورةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ"(انفطار/٨-۶).

(فی اَیِّ صورةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ ) یعنی خداوند، به هر صورتی که خواست،تو را شکل داد و پدیدار ساخت.

تعداد بازدید از این مطلب: 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق حال و نعت

فرق بین حال و نعت؟!

اطلاق و تقیید: حال و نعت هر دو دلالت بر معنایی در صاحبان خود می کنند، أما نعت همان طور که در تعریف آن آورده اند مطلق می باشد در مقابل حالِ مقیّد، چرا که «حال» معنایی را در ذوالحال می رساند، مقیّد به زمان عامل. مانند: «مررت بزیدٍ ضارباً» یعنی در هنگام مرور من از کنار زید، مشغول به عمل ضرب بود، امّا در مثال: «مررت بزیدٍ الضارب» این مطلب را نمی رساند بلکه مطلب گوینده این است که زید زمان هایی دارای صفت ضرب می باشد و ممکن است در هنگام مرور من از کنار او مشغول این عمل هم نبوده باشد (یوسف حسن عمر، 1978 م: 2/284)

تعداد بازدید از این مطلب: 38
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق عطف بيان و نعت

فرق های عطف بیان و نعت چیست؟

نعت مشتق یا مؤول به مشتق است ولی عطف بیان جامده یا به منزله جامد.

صفت دلالت می‌کنه بر احوال موصوف و عطف بیان دلالت می‌کنه بر ذات متبوع.

تعداد بازدید از این مطلب: 49
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تشخیص علم شخص و علم جنس

بدائة_النحو

راه تشخیص علم شخص و علم جنس چیست!؟

پاسخ

راه تشخیص شون همون کلی و جزئی منطق هست.

علم شخص : جزئی منطقی

مثل زید که جزئی هست و فاقد افراد هست.

علم جنس : کلی منطقی

مثل اسامه که برای مطلق شیر هست و واجد افراد هست.

تعداد بازدید از این مطلب: 40
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کلمات کلیدی در ترجمه

نکته در تکنیک های ترجمه ای :

کلمات کلیدی

إن : اگر 

لَو : اگر 

أبداً : هرگز 

لَن : هرگز 

هناک : وسط جمله به معنی آنجا 

هناک : اول جمله به معنی وجود دارد 

لیس هناک : وجود ندارد 

عندی : وسط جمله به معنی نزد من 

عندی : اول جمله به معنی دارم 

لی : وسط جمله به معنی برای من 

لی : اول جمله به معنی دارم

تعداد بازدید از این مطلب: 42
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق کما قلنا و لما قلنا

از اصطلاحات استعمال شده در کتب سنتی، دو عبارت «کما قلنا» و «لما قلنا» است.

 کما قلنا: اشاره دارد به کلامی که سابقا ذکر شده و علت همراهش نبوداست.

 لما قلنا: اشاره دارد به کلامی که سابقا ذکر شده و علتش هم ذکر شده است.

 کما مرّ و لما مرّ هم همین گونه اند.

عن بعض المعاصرین مع تصرف.

تعداد بازدید از این مطلب: 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تاء تأنيث

تاء تانیث :

صیغه 4 و 5 ماضی: ضربت و ضربتا

تاء تانیث افعال به شکل مبسوطه یعنی کشیده نوشته میشود. 

در اسماء به شکل گرد یا مربوطة . 

در حروف به هر دو طریق یعنی گرد یا کشیده. مانند: ثُمّةَ یا ثُمَّتَ

تعداد بازدید از این مطلب: 41
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود