بسم الله الرحمن الرحیم. این وبلاگ ایجاد شد تا مطالب در دسترس عموم قرار بگیرد و إن شاء الله به پرسش های دوستان پاسخ خواهیم داد
به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ادبیات عرب و آدرس adabiatarab2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 108
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

کل مطالب : 108
کل نظرات : 1

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :
انواع وزن

وزن سه گونه است:

تصریفی، تصغیری، عَروضی

١.در وزن تصریفی، جنس حرکات، و نیز اصلی و زائد بودنِ حروف، معتبر است، مثلا وزن تصریفی شُوَیْعِر، (فُوَیْعِل) است.

 

٢.در وزن تصغیری، اصلی و زائد بودنِ حروف، معتبر و مطرح نیست، بل تنها موزون را با یکی از سه میزان و قالب فُعَیْل، فُعَیْعِل و فُعَیْعیل می سنجند و وزن می کنند، مثلا می گویند شُوَیْعِر بروزن فُعَیْعِل.

 

٣.و اما در وزن عَروضی، نه جنس حرکات، معتبر و مطرح است و نه اصلی و زائده بودنِ حروف. بل نفسِ حرکت و سکون معتبر است بدون در نظر گرفتن نوع حرکت. و البته در وزن عروضی باید هر حرف ساکنی از موزون، در مقابلِ حرفِ ساکنی از میزان قرار گیرد، مثلا وزن عروضی همان کلمه ی شُوَیْعِر می شود فَعُولُن؛ به این صورت: شُوَیْ عِرْ.    فَعُوْ لُن

تعداد بازدید از این مطلب: 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


افعال همیشه مجهول

افعالی که همیشه مجهول هستند.

حُمَّ : تب کرد

زُکِمَ : زکام شد

جُنَّ : دیوانه شد

عُنِیَ بالموضوع : به موضوع توجه کرد

شُغِفَ به : شیفته و حریص بر آن شد

أُولِعَ به : شیفته و شیدای او شد

غُشِیَ علیه : بی هوش شد ، از هوش رفت

أُغْمِیَ علیه : بی هوش شد ، به حالت اغما در آمد

سُقِطَ فی یده : پشیمان شد

أُنْتُفِعَ

طُلَّ بمعنی أُهْدِرَ

نکته: ما بعد این افعال اعراب میگیرد فاعل و جایز هست که مابعدشان نائب فاعل باشد.

تعداد بازدید از این مطلب: 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق بدل و عطف بیان

فرق بدل و عطف بیان 

 ۱- دربدل، غرض متکلم، توضيح متبوع نمی باشد ولی در عطف بیان، غرض متکلم. توضیح متبوع می باشد.

۲- بدل و مبدل منه می توانند ضمير باشند ولی عطف بیان و مبیّن نمی توانند ضمير باشند.                               

۳- بدل و مبدل منه می توانند در تعریف و تنکیر مخالف باشند ولی عطف بیان باید با متبوعش در تعریف و تنکیر موافق باشد.                                                                 

۴- بدل می تواند جمله باشد ولی عطف بیان نمی تواند جمله باشد بلکه پیوسته مفرد است.                                                                                                                                                                                   

۵ - متبوع بدل می تواند جمله باشد ولی متبوع عطف بیان نمی تواند جمله باشد بلکه مثل خودش مفرد است.

۶- بدل آوردن فعل از فعل جائز است ولی عطف بیان و متبوعش نمی توانند هر دو فعل باشد.                                                                                    

۷- إتحاد لفظ بدل و مبدل منه جائز است ولی عطف بیان نمی تواند لفظا همانند مبین باشد.

۸- بدل در نیت قرار گرفتن در محل مبدل منه است، یعنی می تواند مبدل منه حذف شود و بدل جانشین آن شود ولی عطف بیان در نیت قرار گرفتن در محل متبوعش نیست.

۹- جمله ای که بدل در آن وجود دارد در نیت دو جمله است ولی جمله ای که عطف بیان در آن وجود دارد لفظاً و معناً و نیةً یک جمله است.                                                                          

۱۰- بدل، تکرار مبدل منه است ولی عطف بیان به هدف روشن تر کردن متبوع خود می آید.

۱۱- بدل مقصود اصلی به حکم موجود در کلام است و مبدل منه کالعدم می باشد ولی عطف بیان این گونه نیست بلکه متبوعش، مقصود اصلی به حکم بوده و عطف بیان، فرع بر متبوعش است.

۱۲- بدل دارای اقسامی از قبیل كل از كل، جزء از کل، اشتمال و... است ولی عطف بیان همیشه کل از کل است، به عبارت دیگر: بدل كل از کل در برخی مصادیق می تواند عطف بیان هم باشد و بالعکس ولی دیگر اقسام بدل هرگز نمی توانند عطف بیان قرار بگیرند.                                                                                               

۱۳ - بدل در أسماء أعلام و دیگر معارف و همچنین در نکرات می آید ولی عطف بیان فقط در أسماء أعلام، کنیه ها ولقب ها می آید.                                                                            

14- بدل می تواند در تبعیت از مبدل منه در تذکیر و تانیث یکی نباشند مانند :جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ

 

تعداد بازدید از این مطلب: 51
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چرا اسم زمان خبر از اسم ذات واقع نمیشه

سوال : دلیل اینکه اسم زمان خبر از اسم ذات واقع نمیشود چیه؟!

اسم زمان دلالت برتجدّد و انتقال مسمّى دارد در حاليكه اسم ذات مدلولش امر ثابت و غير متجدّد مى‌باشد و چگونه مى‌توان زمان را برآن حمل نموده و بعنوان خبر ذكر كرد.

اما اسم مکان اینطور نیست.

( اسم زمان متصرم الوجود هست یعنی با اومدن هر جزئی از زمان معدوم میشه و از بین میره با به وجود آمدن جزء بعدش. پس اسم زمان ذات مستمری نداره. )

مثال :

زمانیکه روز جمعه زمان قتل زید باشه پس روز شنبه ای که بعدش هست یک ذات دیگه ای از زمان هست که نمیباشد برای ذات وصف قتل در روز شنبه و روز جمعه متصرم هست و زایل شده همانطور که خود وصف قتل زایل شده .

تعداد بازدید از این مطلب: 38
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چند نمونه عدد عربی

چند نمونه عدد

۱- ساعت ۱۸:۴۳ 

۲- من متولد ۱۹ شهریور ۱۳۸۵ هجری شمسی هستم.

۳- عدد کسری ۷۳۴ ششصد و نود و هشتم

۴- عدد اعشاری ۸۴۱/۳۶۳

۵- عدد توزیعی ۹ تا ۹ تا

 

۱ - الساعةُ الثامِنَ عَشَرَ و ثلاثٌ و أربعونَ دقیقةً

۲ - وَلَدْتُ فِی الیَومِ التاسِعَ عَشَرَ مِن شهرِ شهریور ( الشهر السادس ) سنة ألفٍ و ثلاثِمِئَةٍ و خَمْسٍ و ثَمانِینَ هجریّةً شمسیّةً

( أنا مِنْ مَوالِیدِ یَومِ تِسْعَةَ عَشَرَ ، سِتّةٍ ، اَلفٍ و ثلاثِمِئَةٍ خَمْسَةٍ و ثَمانِینَ هجریّاً شمسیّاً ) 

۳- سَبْعُمِئَةٍ و أربَعَةُ و ثَلاثونَ عَلَیٰ سِتِّمِئَةٍ و ثَمانِ و تِسعِینَ.

۴- ثَمانُمِئَةٍ و واحِدٌ و أربَعُونَ فاصل ثَلاثُمِأةٍ و ثَلاثٌ و سِتُّونَ

۵- تُسَاعُ

تعداد بازدید از این مطلب: 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انواع اضافه معنوی

انواع اضافه معنوی چیست!؟ 

و اضافه در مثال ( فی ثلاثةِ مواضعَ ) چه اضافه ای است !؟ اگر اضافه معنوی هست از کدام نوعش ( بیانیه - ظرفیه - اختصاصیه ) !؟؟

انواع مشهور اضافه معنویه 

الف) إضافه بیانیه: در این نوع از اضافه، مضاف إلیه، جنس عامی است که مضاف را نیز در بر می گیرد، به گونه ای که می توان بینشان رابطه اسنادی برقرار کرد. بنابراین اضافه عدد به معدود مانند: «اشتریت أربعة کتب» و اضافه عدد به عدد مانند: «عندی من الکتب ثلاثمائة» نیز از این قسم خواهد بود.

ناگفته نماند که این قسم از اضافه را می توان به صُوَر دیگر نیز ترکیب کرد؛ مثلاً مضاف إلیه را بدل یا عطف بیان مضاف دانست و اعراب آن را نیز مطابق آن قرار داد.

ب) اضافه ظرفیه: در این قسم، مضاف إلیه، ظرف زمانی یا مکانی مضاف است.

ج) اضافه اختصاصیة: این نوع از اضافه معنای فی یا من ندارد و برای بیان ملکیت یا اختصاص به کار می رود.

بنابر این واضح شد که اضافه در ( ثلاثة مواضعَ ) اضافه معنویه بیانیه است. مواضع ( مضاف الیه ) عام هست که سه تا ( مضاف ) را نیز در بر میگیرد.

تعداد بازدید از این مطلب: 39
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تجزیه تعرَورینَ

تَعْرَوْرِیْنَ چه فعلیه و‌ بر چه وزنیه!؟ ( تجزیه کنید )

صیغه ۱۰ یا ۱۲ باب افعیعال

صیغه یکش میشه یَعْرَورِیْ

این فعل صرف کردنش اینه..

یعروری یعروریان یعرورون─ تعروری تعروریان یعرورین─ تعروری تعروریان تعرورون─ تعرورین تعروریان تعرورین اعروری نعروری─ 

باب اِفْعِیْعَال مثل اِعْشِیْشَاب هست..

( اِفْعَوْعَلَ یَفْعَوْعِلُ اِفْعِیْعَال )

اصلش این بوده اِعْرَوْرَوَ یَعْرَوْرِوُ

حالا قواعد اعلال روش پیاده شده..

تعداد بازدید از این مطلب: 41
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلیل مبنی بر فتحه بودن ماضی

چرا گفتن فعل ماضی مبنی بر فتحه؟؟؟؟

چون فتح أخف از کسر و ضم هست و واجبه استعمالش..

منع شده کسر چون کسر مخصوص اسم هست..

منع شده ضم چون که اشتباه نشود با جمع

چون بعضی عرب ها به جای واو ضمه میگن..

مثلاً برخی عرب ها به جای ( قاموا) میگن ( قامُ )

تعداد بازدید از این مطلب: 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق ای تفسریه با اعنی

نکته عبارتی:

در بعضی عبارت از «أي» تفسیریه استفاده می شود ولی گاهی از جمله«أعني».

فرق دقیق این دو این است که اولی برای ایضاح و بیان است ولی دومی برای دفع سؤال و ازاله ابهام است.

آنگاه در اولی باید روشن کنید که قبلا چه چیزی وجود داشت که محتاج بیان است ،و در دومی باید بگوبید آن سؤال چیست.

تعداد بازدید از این مطلب: 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کان ازلیه

کان ازلیه

1.زید(کان)فی الدار (زمان ماضى)

2.زید(یکون)فی الدار (زمان حال/استقبال)

3.زید(کائن)فی الدار (أمس/الآن/غدا)

نکته: ماده"کان" در قلمرو ممکن الوجود، زمان مند است و دارای زمان؛ چنان که در مثال ها ملاحظه می کنید. اما در مورد واجب الوجود (خداوند) منسلخ از زمان است و زمان مند نیست از باب مثال وقتی که می گوییم "کان الله علیما قدیرا" معنایش این نیست که خداوند در گذشته علم و قدرت داشت بل معنایش این است که خداوند همواره علم و قدرت دارد و علم و قدرتش ازلی و ابدی است...

از این رو به این نوع"کان"؛"کان"ازلیه گویند.

تعداد بازدید از این مطلب: 32
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود